انتقاد از چرخش سیاست خارجی ایران: از غربگرایی افراطی تا مانعتراشی در همکاری با شرق
سیاست خارجی ایران بر پایهٔ اصل بنیادین «نه شرقی، نه غربی» بنا نهاده شده است؛ اصلی که با هدف تضمین استقلال سیاسی کشور در تعامل با قدرتهای جهانی و اولویتبخشی به منافع ملی تدوین شده است. با این حال، در یک دههٔ گذشته، سیاست خارجی با مدیریت دولت پیشین، بهویژه در دوران ریاستجمهوری روحانی و وزارت امور خارجه ظریف، به سمت تکمحوری و اتکای افراطی بر مذاکره با غرب سوق یافت. این رویکرد، با امید به گشایشهای بزرگ از سوی آمریکا و اروپا، کشور را در چرخهای از انتظار و معطلی فرو برد که نتیجهای جز بنبست و عقبماندگی به همراه نداشت.
تحولات اخیر در نظم جهانی و رشد نقش قدرتهای شرقی مانند چین و روسیه، ضرورت تنوعبخشی به مناسبات بینالمللی ایران را بیش از پیش آشکار ساخته است. با این وجود، جالب است که همان چهرههایی که سالها کلید حل مشکلات کشور را در دست غرب میدیدند، اکنون به منتقدان جدی همکاری راهبردی ایران با شرق بدل شدهاند. این تغییر جهت و تناقض رفتاری، تأثیرات جدی و قابل لمسی بر منافع ملی داشته است.
دولت روحانی با شعار «تعامل سازنده با جهان»، تمام همت و اعتبار خود را بر مذاکرات هستهای با گروه ۱+۵ متمرکز کرد. این رویکرد بر این فرض استوار بود که پیشرفت و رونق اقتصادی ایران وابسته به رفع تحریمها و همکاری تنگاتنگ با غرب است. نتیجهٔ این سیاست، معطلماندن کشور در هزارتوی مذاکرات و امیدواریهای توخالی به اجرای تعهدات طرف غربی، بهویژه آمریکا بود.
عملکرد دولت پیشین در قبال روابط با چین و روسیه، تناقض آشکاری را برای افکار عمومی، بهویژه نسل جوان و قشر خاکستری جامعه، ایجاد کرد. جریانی که سالها کشور را در انتظار توافق با غرب معطل نگه داشت، اکنون بهطور فعال مانع بهرهبرداری از فرصتهای همکاری با شرق میشود. این رفتار، سؤالات جدی دربارهٔ تضعیف منافع ملی را مطرح میکند.
تأکید بر اصل توازن و استقلال در روابط خارجی، اولویتدادن به منافع ملی و بهرهگیری از فرصتهای همکاری با قدرتهای جهانی بر اساس احترام متقابل و سود مشترک، تنها راه برونرفت از تکرار بنبستهای گذشته است. نسل جدید و طبقهٔ خاکستری جامعه باید با نگاهی انتقادی و مستند، خواهان اصلاح سیاست خارجی و پاسخگویی نسبت به تجربیات گذشته باشند.
منبع: farsna