نقد خوش‌خیالی اصلاح‌طلبان در سیاست خارجی؛ دیپلماسی یا قدرت؟

منطق اصلی گفتمان اصلاح‌طلبان در سال‌های متمادی بر این فرض استوار بوده که هزینه‌های صرف‌شده برای برنامه‌های دفاعی و منطقه‌ای، مانعی بر سر راه توسعه اقتصادی و رفاه عمومی است. این دیدگاه، امنیت را نه محصول قدرت نظامی، بلکه نتیجه دو عامل «اتکا به مردم» و «ادغام در بازار جهانی» می‌داند. از این منظر، خودکفایی دفاعی و هسته‌ای، هزینه‌هایی گزاف تلقی می‌شوند که می‌توانستند صرف بهبود معیشت مردم شوند.

این رویکرد تنها به محافل تئوریک محدود نمانده و توسط چهره‌های شاخص این جریان به صراحت بیان شده است. به عنوان مثال، حسن روحانی در مناظرات انتخاباتی، شعارنویسی روی موشک‌ها را اقدامی در جهت «تضعیف توافق هسته‌ای» قلمداد کرد. این اظهارات بیش از آنکه نقدی فنی باشد، تلاشی برای بی‌ارزش‌سازی یکی از ستون‌های اصلی بازدارندگی کشور در افکار عمومی بود.

این نگاه در حوزه سیاست خارجی به دوگانه معروف «دیپلماسی و میدان» که توسط محمدجواد ظریف مطرح شد، تسری یافت. او با تکرار این گزاره که «دیپلماسی فدای میدان شده»، عملاً رابطه‌ای متضاد میان قدرت میدانی و چانه‌زنی دیپلماتیک ترسیم کرد؛ گویی که حضور قدرتمند منطقه‌ای، باری بر دوش دیپلماسی است، نه پشتوانه‌ای برای آن.

اما این دیدگاه با واکنش رهبر انقلاب مواجه شد که فرمودند: «سیاست خارجی در هیچ جای دنیا در وزارت خارجه تعیین نمی‌شود.» ایشان بدین ترتیب بر این اصل تأکید کردند که دیپلماسی مؤثر، ابزاری برای به‌ثمرنشاندن قدرت ملی است، نه جایگزینی برای آن. منطق و تجربه‌های تاریخی چگونگی نقض این دیدگاه را نشان می‌دهند.

منبع: farsna